کد مطلب:275532 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:351

وضوی شهادت گرفته اید شما نگاهبانان حماسه انتظار؟
... وینك به ارمغان، در این مسیر، هر چه گل داغ هر سنبل سپیده امید هر جا كه دیده ام، با داس هر كلام بهر تو چیده ام. [1] و تو ای مظلوم تاریخ، ای پیشوای محرومان، ای حامی زحمتكشان، ای انقلابگر پیروز. ای سرو افراخته در دشتهای خاموش، ای قامت رعنای عدالت، ای دادرس مظلومان، ای فجر امید، ای فریاد آزادی. فردا كه دست هامان می رود تا پنجره های شرق را بگشاید، امید هامان اینست كه این بار آفتابی دیگر بتابد، آفتابی كه بر ملك تو می تابد... آفتاب ظهور، ظهور پیروز، پیروزی عدالت، عدالت و امید،



[ صفحه 91]



امید مستضعفان، مستضعفان پیروز. امشب كه می خوابیم: شاید آخرین شب هجران باشد، هجران مشتاقان، مشتاقان محروم، محرومان تاریخ، تاریخ امپراطوران نه، تاریخ محرومان. برای فرزندانمان حماسه خواهیم سرود، به آنها خواهیم گفت ما باغبانان كه عمری چشم بر راه گذاشته ایم، تا تو بیائی و با مژگان دیدگانمان فرش راهت را جارو كنیم، نشستیم و تو نیامدی. به آنها خواهیم گفت كه لاله های انتظار را در قلب هایشان هر روز آبیاری كنند مبادا این گلها از طراوت بیفتد. به آنها خواهیم گفت، وقتی امامتان آمد، این لاله ها را چیده، با روبانی سرخ كه نشانه اعتراضتان بر هر چه ستم و ستمگران بوده، بپیچید و بحضورش ببرید. بگوئید: این بود كه در خانه داشتیم، متاعی است اندك... بدانید او می پذیرد، آخر او خیلی رئوف است، او لاله های شما را می پذیرد، مگر برایتان نگفتم فرزندانم كه او وارث كریمان تاریخ است و امام قلب تاریخ است؟ راستی فرزندانم یادتان نرود كه به امامتان بگوئید، پدرانمان در فراغت خیلی افسرده شدند، عاقبت پروانه صفت پر و بالشان را بدست شعله های شمع دادند و در هجران تو سوختند. نه اینكه از پا نشستند، نه، حركت فلسفه تشیع است، شیعه یعنی پیرو امامان معصوم، امامانی كه همه خونشان را در راه عقیده شان دادند یعنی كه شهید شدند. سلام ما را به او برسانید. یك بار در چشمان پر فروغش خیره



[ صفحه 92]



شوید و بجای پدرتان بگوئید: السلام علیك یا بقیه الله. و اگر شما فرزندان، نیز به پایان زندگی رسیدید و او نیامد، بفرزندانتان بگوئید كه آنها هم، لاله های انتظار را در قلب هایشان آبیاری كنند و... همین ها كه گفتیم به آنها هم بگوئید و به آنها بگوئید كه به فرزندانشان... اما نه، خدایا چه می گویم، نه آن قدر دیر، نه... شاید كه فردا ندایت را سر دهی: جاء الحق... وه كه چه طنین پیروزمندانه ای دارد، گوئی كه اكنون می شنوم، ای امام... اگر ما مظلومان، طعم مظلومیت را چشیدیم، خوب می فهمیم كه تو از همه ظملوم تری زیرا كه با نگاه پر نفوذت كه به شعاع همه جهان است، هر جا را می بینی و از هر ظلمی آگاهی، ظلم ها را كه دیدی، دریای قلب رئوفت طوفانی می شود، اما سخنی نمی توانی گفت، غیر از آن كه نظاره گر باشی، آخر هنوز اجازه ظهور نیامده است... اینست كه تو را خطاب كردم: ای مظلوم تاریخ. ای صاحب دعوت محمدی (ص)، ای وارث صولت حیدری، ای وارث حلم حسنی، ای وارث شجاعت حسینی، ای وارث عبادت سجادی... ای وارث هیبت عسكری. به ما گفته اند، جمعه ها كه سر می رسد، دامن پرده كعبه را چنگ می زنی و ظهورت را می طلبی: خدایا اجازتم ده.... خدایا اجازه اش فرما، آخر جهان در تب و تاب است، همه جا می جوشد، همه می خروشند...



[ صفحه 93]



هر صبح كه در زیارت وارث بر وارث انبیاء و اولیاء، حسین علیه السلام، درود می فرستیم و مصیبت شهادت او را بر تو فرزندش تسلیت می گوئیم یادمان نمی رود كه بگوئیم درود بر تو ای وارث حسین یعنی كه ای وارث همه انبیاء و اولیاء، ای وارث حسین... و نیز همان وقت كه دست هامان را آماده می كنیم تا با تو عهد بندیم، تجدید بیعت كنیم، می گوئیم: ای مهدی، ای امام، امروز و هر روز، آماده، جان بر كف، با عهدی تازه، گره ای محكم، نه گسستنی كه استوار... اگر مرگ بین ما فاصله اندازد، از خدا بخواه كه در قیام پر شكوهت ما را از قبرهایمان بیرون آورد و حال آن كه شمشیرهامان آخته، نیزه هامان افراشته، كفن هامان بر تن، بر زبانمان لبیك. نیز می گوئیم: خداوندا با ظهورش، پیامبرت را خشنود كن، در ظهورش تعجیل نما، ما آن را دور نمی بینیم اگر دشمن دور می پندارد، نزدیك است، قیام نزدیك است. این حماسه نگاهبانان است، بر برج نگاهبانی خویش، به شعاع عمرشان به محدوده دیدبانی شان، یعنی كه در طول غیبت پیوسته پاسدار، پیوسته بیدار، همیشه هشیار. مبارزانی سخت پر كوش، با تقوا، تسخیر ناپذیر. در سنگر مرجعیت، در مقام تحقیق، با شمشیر قلم، با خنجر زبان، با سلاح صبر - یعنی كه مقاومت - چه بعنوان پیشوا، چه در مقام مسلمانی عادی، همه جا، همه كس با ویژگی های انتظار، پاسدار و مبارز، همه دست بدست، فرهنگ اصیل اسلام را به نسل ها سپردند و این گونه به ما رسید و ما به دیگران.



[ صفحه 94]



همگی راغب دولت كریمانه مهدی، كه اسلام را عزت و بزرگی بخشد و نفاق و كفر را فرو آورده نابود كند. در دستی شكوه به خدا، از دردها، از مصیبت ها. گله و شكوه از فقدان پیامبر، غیبت رهبر، زیادی دشمن، كمی یاور. و در دستی دیگر، ایمان و انتظار، تقوی و مرزبانی، پاسداری و نگاهبانی.

پس حماسه ها را بسرائید ای حماسه گران، ای نگاهبانان، ای منتظران. در شیپورهای آماده باش خویش، فریاد العجل یا صاحب - الزمان را حتی بگوش دورترین ستاره ها هم برسانید آخر آنها هم منتظرند، تكوین در انتظار است، تشریع مترصد است، جهان چشم براه است. حماسه سر دهید كه او می آید، او باید بیاید، این وعده خداست. پس اینك، اسب ها را زین كنید، سلاحها را آماده كنید، چكمه ها را بپوشید، دست ها را بالا زنید، آماده باشید، شاید كه تا لحظاتی چند او شما را بخواند، او بیاید، او به پیش و شما به دنبال... راستی آیا وضوی شهادت گرفته اید؟ عطر زده اید؟ لاله هایتان را آورده اید؟

غروب شنبه نوزدهم ربیع الاول 99


[1] موسوي گرمارودي، من شعر شيعي ام، دفتر دوم نشريه فلق، ص 84.